شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۰:۱۳
کد مطلب : 133066

سینمای کودک ایران؛ میراثی که در انتظار احیاست

سینمای کودک ایران؛ میراثی که در انتظار احیاست
سینمای کودک و نوجوان در ایران، به‌عنوان یکی از شاخه‌های مهم و تأثیرگذار سینمای این سرزمین، تاریخچه‌ای غنی و پرفرازونشیب دارد. این سینما، که از دهه‌های ابتدایی شکل‌گیری صنعت فیلم‌سازی در ایران وجود داشته، در دوره‌های مختلف با تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشور همراه بوده است.
از تولیدات اولیه که بیشتر جنبه سرگرمی داشت تا آثار عمیق و شاعرانه‌ای که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شکل گرفت، سینمای کودک ایران مسیری طولانی را طی کرده است. این سینما، با آثاری که هم در داخل کشور محبوبیت یافت و هم در جشنواره‌های جهانی درخشید، توانسته نقش مهمی در پرورش تخیل، آموزش ارزش‌ها و بازتاب دغدغه‌های کودکان و نوجوانان ایفا کند. با این حال، چالش‌هایی مانند کمبود بودجه، محدودیت‌های اکران و تغییر ذائقه مخاطبان، این ژانر را در معرض تهدید قرار داده است.
ریشه‌های سینمای کودک و نوجوان در ایران را می‌توان در دهه‌های 1330 و 1340 جست‌وجو کرد، زمانی که فیلم‌هایی با مضامین ساده و سرگرم‌کننده برای مخاطبان جوان ساخته می‌شدند. این آثار، که اغلب در قالب فیلم‌فارسی‌های عامه‌پسند قرار می‌گرفتند، داستان‌هایی با محوریت ماجراهای خانوادگی یا قهرمان‌پروری داشتند و به‌ندرت به مسائل عمیق‌تر کودکان می‌پرداختند. با این حال، این فیلم‌ها به دلیل نبود زیرساخت‌های تخصصی برای سینمای کودک، نقش مهمی در سرگرم کردن مخاطبان جوان داشتند. در این دوره، تولیدات سینمایی برای کودکان اغلب به‌عنوان بخشی از جریان اصلی سینما دیده می‌شدند و کمتر به‌عنوان یک ژانر مستقل مورد توجه قرار می‌گرفتند. اما با تأسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال 1344، سینمای کودک ایران وارد مرحله جدیدی شد که تأثیرات آن تا امروز ادامه دارد.
کانون پرورش فکری، که با هدف تولید محتوای فرهنگی و آموزشی برای کودکان و نوجوانان راه‌اندازی شد، به ‌سرعت به یکی از مهم‌ترین مراکز تولید فیلم‌های کودک در ایران تبدیل شد. این نهاد، با حمایت از فیلم‌سازانی چون عباس کیارستمی، بهرام بیضایی و سهراب شهیدثالث، آثاری خلق کرد که نه ‌تنها برای کودکان، بلکه برای بزرگسالان نیز جذاب و تأمل‌برانگیز بود. یکی از اولین نمونه‌های برجسته این دوره، فیلم نان و کوچه ساخته عباس کیارستمی است. این فیلم کوتاه، داستان پسری را روایت می‌کند که در راه بازگشت به خانه با سگی مواجه می‌شود و باید با ترس خود مقابله کند. سادگی داستان، همراه با سبک بصری مینیمال و واقع‌گرایانه، نشان‌ دهنده رویکردی جدید در سینمای کودک بود که به‌جای قهرمان‌پروری، بر تجربه‌های روزمره و احساسات واقعی کودکان تمرکز داشت. این رویکرد، که متأثر از نئورئالیسم ایتالیایی بود، به سینمای کودک ایران هویتی متمایز بخشید.
در دهه 1360، پس از انقلاب 1357، سینمای کودک ایران با حمایت‌های دولتی و تمرکز بر ارزش‌های اخلاقی و آموزشی، رشد چشمگیری یافت. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همچنان نقش کلیدی در این دوره ایفا کرد و فیلم‌سازانی مانند کیارستمی با آثاری چون خانه دوست کجاست؟ به شهرت جهانی رسیدند. این فیلم، داستان پسری را روایت می‌کند که به‌طور اتفاقی دفترچه همکلاسی‌اش را با خود می‌برد و برای بازگرداندن آن سفری پرماجرا را آغاز می‌کند.
«خانه دوست کجاست؟» با تصاویر شاعرانه، دیالوگ‌های اندک و تمرکز بر مفاهیمی چون مسئولیت‌پذیری و دوستی، نه‌ تنها قلب مخاطبان کودک را تسخیر کرد، بلکه در جشنواره‌های بین‌المللی مانند لوکارنو مورد تحسین قرار گرفت. موفقیت این فیلم و دنباله‌های آن («زندگی و دیگر هیچ» و «زیر درختان زیتون») نشان داد که سینمای کودک ایران می‌تواند با زبانی ساده اما عمیق، داستان‌هایی جهانی روایت کند.
در کنار کیارستمی، فیلم‌سازان دیگری نیز در این دوره به سینمای کودک کمک کردند تا جایگاه خود را تثبیت کند. مجید مجیدی با فیلم بچه‌های آسمان یکی دیگر از نقاط اوج سینمای کودک ایران را رقم زد. این فیلم که نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان شد، داستان برادر و خواهری فقیر را روایت می‌کند که باید یک جفت کفش را با هم شریک شوند.
بچه‌های آسمان با تمرکز بر مسائل اجتماعی مانند فقر، همدلی و در عین حال حفظ نگاهی لطیف و کودکانه، توانست مخاطبان جهانی را تحت تأثیر قرار دهد. این فیلم، مانند بسیاری از آثار کانون، نشان داد که سینمای کودک ایران قادر است بدون توسل به جلوه‌های ویژه یا داستان‌های پرزرق‌وبرق، داستان‌هایی انسانی و تأثیرگذار ارائه کند.
با ورود به دهه 1380، سینمای کودک ایران با چالش‌های جدیدی مواجه شد. کاهش بودجه‌های دولتی، تغییر ذائقه مخاطبان به سمت فیلم‌های تجاری و هالیوودی، و رقابت با رسانه‌های جدید مانند تلویزیون و اینترنت، باعث شد که تولید فیلم‌های کودک کاهش یابد. در این دوره، اگرچه آثاری مانند خواهران غریب ساخته کیومرث پوراحمد همچنان محبوبیت داشتند، اما سینمای کودک به‌تدریج از اولویت‌های صنعت سینما خارج شد. این فیلم، که داستان دو خواهر دوقلو را روایت می‌کند که پس از سال‌ها جدایی دوباره به هم می‌رسند، با ترکیب احساسات و طنز، توانست مخاطبان کودک و بزرگسال را جذب کند. اما چنین موفقیت‌هایی به‌تدریج نادر شدند، چرا که سالن‌های سینما بیشتر به فیلم‌های کمدی یا درام‌های بزرگسالانه اختصاص یافتند.
یکی از چالش‌های اصلی سینمای کودک در ایران، مسئله اکران است. فیلم‌های کودک، به دلیل مخاطب خاص خود، اغلب نمی‌توانند با فیلم‌های تجاری رقابت کنند و سالن‌های محدودی به آن‌ها اختصاص می‌یابد. این مشکل، به‌ویژه برای فیلم‌سازان مستقل که بدون حمایت نهادهایی مانند کانون کار می‌کنند، حادتر است. علاوه بر این، کمبود جشنواره‌های تخصصی برای سینمای کودک در داخل کشور، برخلاف دهه‌های گذشته، باعث شده که این فیلم‌ها کمتر دیده شوند. جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان اصفهان، که زمانی یکی از مهم‌ترین رویدادهای سینمایی منطقه بود، در سال‌های اخیر با مشکلات مالی و سازمانی مواجه شده و نتوانسته نقش سابق خود را ایفا کند. این مسائل، تولیدکنندگان فیلم‌های کودک را دلسرد کرده و باعث شده بسیاری از آن‌ها به سراغ ژانرهای دیگر بروند.
با این حال، در سال‌های اخیر تلاش‌هایی برای احیای سینمای کودک صورت گرفته است. فیلم‌سازانی مانند مرجان اشرفی‌زاده با فیلم آبجی و یا تولیدات پراکنده‌ای که با حمایت بخش خصوصی ساخته شده‌اند، نشان‌دهنده علاقه‌ای دوباره به این ژانر هستند. علاوه بر این، پلتفرم‌های آنلاین مانند فیلیمو و نماوا، با ارائه فیلم‌های کودک و تولید محتواهای اختصاصی برای این گروه سنی، فرصتی جدید برای دیده شدن این آثار فراهم کرده‌اند. با این وجود، این پلتفرم‌ها هنوز نتوانسته‌اند جایگزین تجربه سینمایی سالن‌های بزرگ شوند، و بسیاری از کودکان ایرانی به محتوای خارجی، مانند انیمیشن‌های دیزنی، دسترسی بیشتری دارند تا آثار داخلی.
چالش دیگر سینمای کودک ایران، تغییر در نیازها و انتظارات مخاطبان است. کودکان و نوجوانان امروز، که در عصر دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی بزرگ می‌شوند، به داستان‌های سریع‌تر، تصاویر بصری جذاب‌تر، و موضوعات مدرن‌تر علاقه دارند. این در حالی است که سینمای کودک ایران همچنان به سبک‌های سنتی و داستان‌های ساده وابسته است. برای رقابت با انیمیشن‌های بین‌المللی یا فیلم‌های پرهزینه، فیلم‌سازان ایرانی نیاز به سرمایه‌گذاری بیشتر در فناوری و نوآوری دارند، اما محدودیت‌های مالی و نبود زیرساخت‌های کافی، این هدف را دشوار کرده است. با این حال، برخی فیلم‌سازان با استفاده از تکنیک‌های خلاقانه، مانند ترکیب انیمیشن و فیلم زنده یا بهره‌گیری از داستان‌های بومی، سعی کرده‌اند این شکاف را پر کنند.
در نهایت، می‌توان گفت که سینمای کودک و نوجوان در ایران، با وجود فرازونشیب‌های بسیار، همچنان یکی از ارزشمندترین بخش‌های سینمای این سرزمین است. آثاری مانند خانه دوست کجاست؟ و بچه‌های آسمان نه‌تنها به نسل‌های گذشته درس‌هایی از انسانیت و همدلی آموختند، بلکه به سینمای ایران هویتی جهانی بخشیدند. با این حال، برای احیای این ژانر، نیاز به حمایت‌های دولتی، سرمایه‌گذاری بخش خصوصی، و بازنگری در استراتژی‌های تولید و اکران است. سینمای کودک ایران، با تکیه بر میراث غنی خود و خلاقیت فیلم‌سازانش، پتانسیل آن را دارد که بار دیگر در داخل و خارج از کشور بدرخشد. این سینما، که روزگاری قلب کودکان را تسخیر کرد، می‌تواند با نوآوری و توجه به نیازهای نسل جدید، آینده‌ای روشن‌تر داشته باشد.
 
علی کلانتری - منتــقد
https://siasatrooz.ir/vdcg3w9q3ak9wz4.rpra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی